دلم با دلت یکی می شود اگر تو به پایم بمانی
صفحه اصلی | عناوین مطالب | تماس با من | پروفایل | قالب وبلاگ
ای عشق . چقدر خوشبخت می زیستم .
آن زمان که می توانستم پیروزمندانه در برابر هیجانات تو پایداری کنم!
ولی افسوس! اکنون سیل اشک از دیده بر دامن می بارم و در چنگال قدرتت دست و پا می زنم
به یاد مردای قیدیم که حرمت داشتم
هر رهگذری محرم اسرار نگردد ، صحرای نمک زار ، چمن زار نگردد
هرجا که رسیدی مکش طرح رفاقت ، هر کس که به تو یار وفادار نگردد . . .
نیاسائید . زندگی در گذر است
بروید و دلیری کنید
پیش از آنکه بمیرید
چیزی نیرومند و متعالی از خود بجای گذارید
تا بر زمان غالب شوید
خدایا من در کلبه حقیرانه خود کسی را دارم
که تو در عرش کبریایی خود نداری
من چون تویی را دارم
وتو چون خود نداری
گل مریم
گل مریم سر راه تو پر پر کردم
ندانستم قسم های تو باور کردم
به یادم به یادم آمد آن شب در سکوت صحرا
تو بودی و من و مهتاب و عطر گل ها
رها بود زه غم ها دل من
رفتی و شد فنا آن رویا
در دلم شد بی تو هنگامه برپا
درانتظارت عمرم هدر شد
نفرین براین دنیا
چه کنم چکار کنم تو منو نشناختی
تو ببین به کی به چی عشث منو باختی
برو که بی حقیقتی
تو قلبم جات نیست
اینقدر از تو دور شدم
که دیگه پیدا نیست
تو رفیق نارفیق چه بد شدی ای وای
خونه آتیش زدن و بلد شدی ای وای
برو که بی حقیقتی
تو قلبم جات نیست
اینقدر از تو دور شدم
که دیگه پیدا نیست
هوای تازه تر می خواهم
عاشق اون بنفشه هام
بنفشه های شهرمون
خسته از این اسارتم
دنبال اون ستاره هام
ستاره های مهربون
چه کنم تو باغچه ها بنفشه نیست ناز نیست
تو نگاه نرگس ها شراب شیراز نیست
برو که بی حقیقتی
تو قلبم جات نیست
اینقدر از تو دور شدم
که دیگه پیدا نیست
دانایان روشندل می دانند
که دوران زندگی دراز نیست
تن آدمی از این جهان است و روان از سرای دیگر
بزرگمهر حکیم
اسم ما لات است اما ساده ایم
در رفاقت ما تا قيامت پايه ايم
شير مادر خورده ايم و طاهريم
ما ز درد دوست غمها خورده ايم
ما به زخم دوست جان ها داده ايم
اگرانسان یک عظمتی راطالب بشود نشانه عظمت روح خودش هست .
هرکس که گفت من طالب مطلوبی هستم نشانه اینست که قابلیت واستعداد
رسیدن به آن مطلوب راهم داردوحتما تلاش هم می کندوحتماهم می رسد .
هرچه راطلب کردیدبدانیدکه به آن خواهیدرسیدفکرنکنیدکه چیزی بزرگترازآنست که به آن برسید.
الهی قمشه ای
بلا ای بلا دختر مردم بلا
بلای ای بلا بوی گل گندم
بلا اون قد رعنات
پر از نازو كرشمه است
نگاه كن جای پامون همون جا لب چشمست
گل اندام گل اندام فقط من تو رو می خوام
می ترسم كه رقیبون سر رات بذارن دام
بلا شیطون خودم
دشمن جون خودم
قربون خوشگلیات
دل داغون خودم
دل داغون خودم
ای گل نیلوفرم، ای همه ی باورم
دست نوازش می كشی بر سرم
ای گل نیلوفرم، ای همه ی باورم
آره می دونی از همه عاشقترم
بلا شیطون خودم
دشمن جون خودم
قربون خوشگلیات
دل داغون خودم
دل داغون خودم
ای بلا خوشگل شهر عاشقا هستی بلا
دخترا شیطونن و تو ناقلا هستی بلا
بلا ای بلا ای بلا دل نگرونم
بلا ای بلا، بلا دردت به جونم
بلا شیطون خودم
دشمن جون خودم
قربون خوشگلیات
دل داغون خودم
دل داغون خودم
ای بلا
دخترا
بلا
سلام بر آنان
که در پنهان خویش
بهاری برای شکفتن دارند
و میدانند هیاهوی گنجشکهای حقیر
ربطی با بهار ندارد
حتی کنایه وار
بهار غنچه ی سبزی است
که مثل لبخند باید
بر لب انسان بشکفد
بشقاب های کوچک سبزه
تنها یک سین
به سین های ناقص سفره می افزاید
بهار کی می تواند این همه بی معنی باشد ؟
بهار آن است که خود ببوید
نه آن که تقویم بگوید
سلمـــان هـــراتــی
نام، نشانواره و رنگ
پرسپولیس یک واژهٔ یونانی به معنای شهر پارسی است که از دو واژهٔ «پرسه» (به یونانی: Πέρσης)
به معنای پارسی و «پولیس» (به یونانی: Πόλις) به معنای شهر تشکیل شدهاست. یونانیان باستان به پارسه
یا تخت جمشید، پایتخت دودمان هخامنشیان، پرسپولیس میگفتند.
پس از انقلاب و در سال ۱۳۶۰، سازمان تربیت بدنی نام بولینگ عبده را به مجموعه ورزشی شهید چمران
تغییر داد و قرار شد پرسپولیس از سال ۱۳۶۱، با نام دیگری فعالیت کند.بازیکنان در اعتراض به این تصمیم،
در بازی با هما در جام باشگاههای تهران حاضر نشدند و قهرمانی این مسابقات را از دست دادند.
در دی ۱۳۶۵، پرسپولیس تحت پوشش بنیاد مستضعفان انقلاب اسلامی قرار گرفت.
بنیاد مستضعفان تصمیم گرفت نام تیم را به «آزادی» تغییر دهد. بازیکنان با این تغییر نام موافق نبودند.
در ۲۷ بهمن ۱۳۶۵، نام باشگاه رسماً به «پیروزی» تغییر یافت. اداره کل تربیت بدنی استان تهران
در اطلاعیهای اعلام کرد که «این تغییر نام به پیشنهاد بازیکنان صورت گرفتهاست.»
با این وجود، رسانهها و مردم ایران بیشتر نام پرسپولیس را به کار میبردند.
مدتها بر سر قانونی بودن استفاده از نام پرسپولیس یا پیروزی بحثهایی بر سر زبانها بود
تا اینکه سرانجام در ۲۲ فروردین ۱۳۹۱، محمد رویانیان، مدیرعامل وقت باشگاه پرسپولیس،
از رأی قطعی دادگاه برای بازگشت برند پرسپولیس خبر داد. از این رو برای همیشه
نام پیروزی از داخل پرانتز جلوی نام پرسپولیس برداشته شد.
در آگهی ثبت نشانوارهای که شرکت فرهنگی ورزشی پرسپولیس در سال ۱۳۷۰ به ثبت رسانده،
این توضیح آمدهاست: «کلمه پرسپولیس و علامت فانتزی. تصویر جامی که از دو طرف با دو سر اسب هخامنشی تلاقی دارد.»
رنگ قرمز یکی از مهمترین نمادهای باشگاه فوتبال پرسپولیس به شمار میآید.
به جز فصل ۸۶–۱۳۸۵ و چند بازی لیگ قهرمانان آسیا ۲۰۰۹ که بازیکنان پرسپولیس لباسهای
راهراه سفید و قرمز پوشیدند، از آغاز همواره رنگ اصلی پیراهن پرسپولیس قرمز بودهاست. از این رو آنان را
«ارتش سرخ»و «سرخپوشان»مینامند.
ای جوانی رفتی زدستم درخون نشستم
جوانی ، کجایی ، چرا رفتی که من از تو طرفی نبستم
غم پیری ، نبود دیری که درهم شکستم
جوانی را زکف دادهام رایگانی
کنون حسرت برم روز و شب برجوانی
نه هوشیار و نه مستم ندانم که کی هستم جوانی چو رفتی تو زدستم
ندیدم سود از جوانی در زندگانی چه حاصل از زندگانی دور از جوانی
جفاها کشیدم دردا که دیدم از مهربانان نامهربانی
غمت را نهفتم درسینه اما با کس نگفتم راز نهانی
ندیدم سود از جوانی در زندگانی چه حاصل از زندگانی دور از جوانی
تویی جلوه شبابم که چون جویمت نیابم
امیدم ، کجایی کجایی اگر در برم نیایی
بسازم با سوز هجر و داغ جدایی
بسازم با سوز هجر و داغ جدایی
داستان زیبای رفاقت یعنی این …
دوست دیرینه اش در وسط میدان جنگ افتاده ، می توانست بیزاری و نفرتی که از جنگ تمام وجودش را فرا گرفته ،
حس کند.سنگر آنها توسط نیروهای بی وقفه دشمن محاصره شده بود.
سرباز به ستوان گفت که آیا امکان دارد بتواند برود و خودش را به منطقه مابین سنگرهای خود دشمن برساند
و دوستش را که آنجا افتاده بود بیاورد؟ ستوان جواب داد: می توانی بروی اما من فکر نمی کنم که ارزشش را داشته باشد،
دوست تو احتمالا مرده و تو فقط زندگی خودت را به خطر می اندازی.
حرف های ستوان را شنید ، اما سرباز تصمیم گرفت برود به طرز معجزه آسایی خودش را به دوستش رساند،
او را روی شانه های خود گذاشت و به سنگر خودشان برگرداند ترکش هایی هم به چند جای بدنش اصابت کرد.
وقتی که دو مرد با هم بر روی زمین سنگر افتادند، فرمانده سرباز زخمی را نگاه کرد و گفت: من گفته بودم ارزشش را ندارد،
دوست تو مرده و روح و جسم تو مجروح و زخمی است.
سرباز گفت: ولی ارزشش را داشت ، ستوان پرسید منظورت چیست؟ او که مرده، سرباز پاسخ داد: بله قربان! اما این کار ارزشش را داشت ،
زیرا وقتی من به او رسیدم او هنوز زنده بود و به من گفت: می دانستم که می آیی…
می دانی ؟! همیشه نتیجه مهم نیست . کاری که تو از سر عشق وظیفه انجام می دهی مهم است.
مهم آن کسی است یا آن چیزی است که تو باید به خاطرش کاری انجام دهی.
پیروزی یعنی همین.
مرد یعنی :
وقتی کنارشی احساس امنیت می کنه
مرد یعنی :
تا ته تهش مرام و معرفت داشتی باش واس رفیق
مرد یعنی :
پهلوون باش ولی نامردی نکن
و چه بودیم و چه شد
مردی که مرد
غیرت هم مرد معرفت مرد حیا مرد ناموس آدم شد برای هر کس و ناکسی
رفیق از پشت خنجر کشید و زنت شبها شد باس تو و روزها باس کسی دیگه
قلب ها سنگ شد مرام ها کور شد عشق ها دروغ شد و سیاهی شد ته آرزوهات
بله داش مشکل همین هست اگر مردی مرد باش اگر زنی زن باش
خودت باش
من نمی گویم مرا ای چرخ سرگردان مکن
هرچه می خواهی بکن
محتاج نامردان مکن!
::
در بیابان ها اگر صد سال سرگردان شوی
بهتر است تا در وطن محتاج نامردان شوی